معنی په هایتن - جستجوی لغت در جدول جو
په هایتن
باز کردن، باز گشودن
ادامه...
باز کردن، باز گشودن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جز هایتن
سرمازدگی و یا از گرما سوختن
ادامه...
سرمازدگی و یا از گرما سوختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرهایتن
پرواز کردن، از خوشحالی در پوست نگنجیدن
ادامه...
پرواز کردن، از خوشحالی در پوست نگنجیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
هر هایتن
آویزان کردن
ادامه...
آویزان کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ور هایتن
در کنار خود جا دادن، مورد حمایت قرار دادن، در آغوش گرفتن
ادامه...
در کنار خود جا دادن، مورد حمایت قرار دادن، در آغوش گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
فو هایتن
فشردن
ادامه...
فشردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رم هایتن
ترسیدن، به علت ترس از جای بستن
ادامه...
ترسیدن، به علت ترس از جای بستن
فرهنگ گویش مازندرانی
دل هایتن
جرات پیدا کردن، به دل گرفتن، ناراحت شدن، پر رو شدن، مداخله ی بی جا کردن
ادامه...
جرات پیدا کردن، به دل گرفتن، ناراحت شدن، پر رو شدن، مداخله ی بی جا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چک هایتن
مماس شدن، برخورد کردن
ادامه...
مماس شدن، برخورد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جغ هایتن
تحت فشار قرار گرفتن، فشار آوردن، در تنگنا قرار دادن
ادامه...
تحت فشار قرار گرفتن، فشار آوردن، در تنگنا قرار دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
جق هایتن
تحت فشار قرار گرفتن، فشار آوردن، در تنگنا قرار دادن
ادامه...
تحت فشار قرار گرفتن، فشار آوردن، در تنگنا قرار دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تش هایتن
آتش گرفتن
ادامه...
آتش گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پت هایتن
پیچیده شدن، پیچ خوردن
ادامه...
پیچیده شدن، پیچ خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
په هنیشتن
خود را عقب کشیدن، عقب نشینی کردن
ادامه...
خود را عقب کشیدن، عقب نشینی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
په بییتن
پی گیری کردن، از هم گشودن، باز کردن چیز بافته شده
ادامه...
پی گیری کردن، از هم گشودن، باز کردن چیز بافته شده
فرهنگ گویش مازندرانی
پس هاکتن
به پشت افتادن، سقوط ناگهانی از شنیدن خبری هولناک
ادامه...
به پشت افتادن، سقوط ناگهانی از شنیدن خبری هولناک
فرهنگ گویش مازندرانی
پرس هایتن
پناه گرفتن، پناه جستن، کناره گرفتن
ادامه...
پناه گرفتن، پناه جستن، کناره گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پر هایته
پرگرفته، پرواز کرده
ادامه...
پرگرفته، پرواز کرده
فرهنگ گویش مازندرانی
پر هییتن
پریدن، پرواز کردن، فرار کردن
ادامه...
پریدن، پرواز کردن، فرار کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بنه هایتن
به زمین خوردن، ورشکست شدن، مرحله ای ابتدایی نشستن برف بر
ادامه...
به زمین خوردن، ورشکست شدن، مرحله ای ابتدایی نشستن برف بر
فرهنگ گویش مازندرانی
بله هایتن
جواب مثبت گرفتن در خواستگاری
ادامه...
جواب مثبت گرفتن در خواستگاری
فرهنگ گویش مازندرانی
بن هایتن
مماس شدن، تکیه دادن، ته گرفتن، بلند کردن، شالوده ریختن
ادامه...
مماس شدن، تکیه دادن، ته گرفتن، بلند کردن، شالوده ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پل هایتن
درهم رفتن گوسفندان، حالتی که گوسفندان به صورت فشرده گردهم
ادامه...
درهم رفتن گوسفندان، حالتی که گوسفندان به صورت فشرده گردهم
فرهنگ گویش مازندرانی
په هچین
باز کردن، جمع نمودن، برچیدن
ادامه...
باز کردن، جمع نمودن، برچیدن
فرهنگ گویش مازندرانی